نـــــــــــــــور کوثـــــــــــــــــــــر

  • خانه 
  • ورود 
  • فهرست 
  • خانه 

شهید عباس بابایی

03 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

عباس نسبت به احکام شرع بسیار پایبند بود. وقتی به منزل ما می آمد. می پرسید؟

-خمس مالتان را داده اید یا نه؟

و می گفت :

-گرچه من می دانم به شما خمس تعلق نمی گیرد چرا که یک فرش دارید و آن هم مورد استفاده است. برنج و روغن هم از مصرف سالتان کم می آید. ولی با تمام این وجود باید از یک روحانی آگاه بخواهد تا خمس مالتان را حساب کند ممکن است هیچ چیز هم به شما تعلق نگیرد، ولی این وظیفه همه ماست.

او می گفت:

-چنانچه خمس مالتان را نپردازید مالتان پاک نیست و از نظر شرع هم اشکال داد و از این گذشته مالتان برکت ندارد.

(خانم اقدس بابایی)

 1 نظر

شهید ابراهیم امیر عباسی

03 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی


مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست. هوا خیلی سرد بود، ولی نمی
خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید

و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود! گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه

چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون

واجب تره.

 1 نظر

شهید علی ماهانی

03 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد. می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست».

یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشسته گوشه ی حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟ گفت: « اگه دو دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و شما، زحمتِ شستنِ لباس ها را بکشی! »

 نظر دهید »

یک انگشت

03 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی


توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژسه از کار افتاد! گفتم: چی شد؟

پسر گفت: «شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟»

وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده؛

تیرخورده بود و نفهمیده بود! با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن.

بعد از عملیات دیدیم ناراحته. انگشتش را باندپیچی کرده بود.

رفتیم بهش دلداری بدیم. گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛

بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره!

گفت: «ناراحت انگشتم نیستم؛

از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم!»

 نظر دهید »

شهید گمنام

03 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی


عراقی ها آورده بودنش جلوی دوربین برای مصاحبه.

قد و قواره اش، صورت بدون مویش، صدای بچه گانه اش، همه چیز جور بود؛

همان طور که عراقی ها می خواستند.

ازش پرسیدند: قبل از اینکه بیایی جنگ چیکار می کردی؟

گفت: درس می خوندم.

گفتند: کی تو رو به زور فرستاده جبهه؟

گفت: چی دارید میگید؟! قبول نمی کردند بیام جبهه؛ خودم به زور اومدم؛ با گریه و التماس.

گفتند: اگر صدام آزادت کنه، چیکار می کنی؟

گفت: ما رهبر داریم؛ هر چی رهبرمون بگه.

فقط همین دو تا سؤال را پرسیده بودند که یک نفر گفت:کات!

با جواب هایش نقشه ی عراقی ها را به آب داد.

 نظر دهید »

ذکرهای آرامش دهنده

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

 2 نظر

صلوات

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

شادی روح تمامی شهداصلوات

 1 نظر

اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

 


❧✿❧


اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج


❧✿❧

 

 نظر دهید »

چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلی الله علیه واله):

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

 

 

 

چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلی الله علیه واله):

 


پاسخ

 

چرا نمازصبح میخوانیم؟

 


صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در

امان میماند.


‌چرانمازظهرمیخوانیم؟


ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است

لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.


 

چرا نمازعصر میخوانیم؟

 


عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.


 

چرا نماز مغرب میخوانیم؟

 


مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.


 

چرا نماز عشا میخوانیم؟

 


خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.

 

 

 

 نظر دهید »

شهید آوینی

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند


اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند . . .

 

(شهید آوینی)

 نظر دهید »

شهید

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

شهید عبدالرضا توکل فرد

حدود 18 سال داشت . شب عملیات والفجر 10 بر بلندای ارتفاعات ریشن کمک آر پی جی زن بود . کوله آر پی جی که بر دوشش بود با

خمپاره دشمن آتش گرفت . شراره آتشش را همه می دیدند . می توانید تصور کنید ؟ او در آتش می سوخت ! اما اصلا صدای گریه و فریاد و

درد نداشت . در حالیکه آتش از کمرش شعله می کشید او فقط بلند فریاد میزد : یا حسین! یا مهدی! یا ابا الفضل! یا زهرا … !

هنوز صدایش در گوشم می پیچد .

یادش بخیر شهید عبدالرضا توکل فرد از

گردان سلمان فارسی شهرستان مسجدسلیمان…

راوی : خداداد الیاسی همرزم شهید

 3 نظر

یا صاحب العصر و الزّمان (عج) ادرکنی

02 بهمن 1394 توسط زهرا عبدالملکی

چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی !


سر و جان بها ندارد كه كنم فدای مهدی


همه نقد ِ هستی خود ، بدهم به صاحب جان


كه یكی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی


چه كنم چه چاره سازم كه دل ِ رمیده ی من


نكند هوای دیگر به جز از هوای مهدی


نه هوای كعبه دارم ، نه صفا و مروه خواهم


كه ندارد این مكان ها به خدا صفای مهدی


من دل شكسته هر دم ، به امید در نشستم


كه مگر عیان ببینم ، قد دلربای مهدی


دل من تپد به سینه ، به امید روزگاری


” كه گذشت گاه محنت ” ، شنوم ز نای مهدی


به گداییش عمری ، همه فخر می فروشم


كه ز پادشاست برتر به جهان ، گدای مهدی


یا صاحب العصر و الزّمان (عج) ادرکنی

 

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نـــــــــــــــور کوثـــــــــــــــــــــر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • محرم
  • اربعین

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
وبلاگ درخواستی دیگری وجود ندارد!

کاربران آنلاین

  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • ترنم گل
  • صفيه گرجي
  • زینت السادات میری
  • خانه

حدیث تصادفی

دریافت کد حدیث تصادفی

نظرسنجی

دریافت کد نظر سنجی وبلاگ و سايت

اوقات شرعی

دریافت کد اوقات شرعی

کدبارشی




  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس